آیینههای مبهم، جمعهای مضطرب: رمزگشایی از یک رویا درباره اضطراب اجتماعی
شرح رؤیا در دل رویایی غریب، خود را در مکانی عمومی میبینم؛ فضایی که ترکیبی است از فروشگاه مواد غذایی در رویاهای پیشین و شلوغی فرودگاه. اِلمان اصلی اما، غذاست و حضور جمع. عجیب آنجاست که مردم به جای میز و صندلی، در دستشوییها ایستادهاند و مشغول خوردن غذا هستند؛ صحنهای ناساز و ناآشنا. من…